شعر طنز(پدر شعر)
شعر طنز(پدر شعر)
شاعري بال و پر نمی خواهد
شعر گفتن هنر نمی خواهد!
بعد سی سال رنج، فردوسی
لوح تقدیر اگر نمی خواهد!
بدهید اش به آدمی قانع
که از آن بیشتر نمی خواهد!
شعر دوران ما نظر کرده است
شاعر از هر نظر نمی خواهد!
چند وقت است حضرت خیام
کوزه از کوزه گر نمی خواهد!
خواهر من فروغ سهم اش را
از حقوق بشر نمی خواهد!
شرح دیوان سوزنی دیگر
گوشه اي پشت در نمی خواهد!
مرد بیچاره عاشق است اما
مرد بیچاره شر نمی خواهد!
سوزنش پیش یک نفر گیر است
جز همان یک نفر نمی خواهد!
«پسر نوح با بدان بنشست»
ارث بابا مگر نمی خواهد؟!
رودکی جان! بخواب ما هستیم
شعر دیگر پدر نمی خواهد!
نظر بده تا دلی را شاد کنی نظر ندادی الهی باد کنی